یکی از رخدادهای مهم تاریخی، تهاجم قشون عبدالرحمن بر مناطق مرکزی افغناستان و بخصوص منطقۀ ارزگان است. این نوشتار، رخ دادهای تاریخی بین حکومت عبدالرحمن (یکی از پادشاهان افغانستان) و مردم شیعه و هزارۀ مرکزی و ارزگان را، در بازه زمانی 1299ق/1881م تا آغاز سال1309ق/1891م، مورد مطالعه و تحلیل قرارمیدهد. مسأله اصلی این است: آیا وقوع جنگ بین این مردم و حکومت، امر اجتناب ناپذیر بوده یا فرصتها و زمینههای وجود داشته که از این تراژدی انسانی، جلوگیری کند؟
یافتههای این پژوهش و نگاه همه جانبه به منابع و اسناد تاریخی آن دوره، نشان میدهند در این قضیه، فرصتهای برای حل بحران و مدیریت مسالمتآمیز آن از طریق گفتوگو وجود داشته اما ناشناخته مانده و اشخاصی نبوده تا با درایت و آیندهنگری موقعیت و شرایط را، درست تحلیل کنند. باب گفتوگو و تعامل از سوی دو طرف به صورت جدی، دنبال نشده؛ بلکه فرصت سوزی، شده است. این وضعیت بهانهای برای تهاجم بر این مناطق را فراهم کرده و باعث شد فاجعۀ انسانی غیرقابل وصف، توسط نیروهای حکومت بر آنها، تحمیل گردد. هدف این است که شناخت جنبههای مختلف این حوادث با رویکرد تاریخی و منصفانه، درس و عبرتی برای نسل امروز و فردای ما باشد تا بیش از هر زمانی، شاهد جامعۀ بصیر، خردورز، همفکر و به دور از احساسات، باشیم.